ختم وترحیم خوانی مجمع الذاکرین
3.81K subscribers
473 photos
277 videos
349 files
1.28K links
کانال اشعار ترحیم
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEw6y-kmuMSXvCd9Tg
پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم
با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی

@moslemi124

ارتباط با مدیر☝️
Download Telegram
#متن_سخنرانی حاج آقا یوسفیان ◆

🔶‍ پنج علامت مومن 🔶

در بین ظواهر به چند چیز توصیه فراون شده است. گفته شده از ظواهر دین نگهداری کنید چون خیلی مهم است. این که انسان همه جوره زندگی کند و هر چیزی بپوشد، هرچیزی بخورد، و همه جا برود و بگوید: «من دینم را نگه می دارم» این درست نیست. اگر ظواهر دین را هرطوری که خود خواستیم انجام دهیم هیچگاه به باطن دین نمی رسیم.
باطن دین ، «حُبّ و بُغض» است. ظواهر هر چیزی که هست باید با این جور باشد. امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: مومن پنچ ویژگی دارد:

❶ اولین ویژگےمومن { انگشتر عقیق در دست راست} این از ظواهر دین است. که جزء علامت های مومن محسوب می شود؛ دینداری مومن باید ظاهر باشد. و باید شعائر دین را رعایت کند.

❷ دومین ویژگے مومن: { نـمـاز پنجاه و یک رکعتی}. اگر شما با یک مومن همراه باشید، باتوجه به نماز خواندنش می فهمید که مومن است یا خیر؛ ۱۷رکعت نماز واجب و ۳۴ رکعت نماز مستحبی نافله؛ نمازهای مستحبی هم نیازی به قبله و آرامش رکوع و سجده و ایستادن در یک جا ندارد، فقط وضو و ذکر لازم دارد. اگر نماز شب نتوانستیم بخوانیم تا ظهر می توانیم قضایش را بخوانیم ؛ به این صورت زمانی که صبح می خواهیم بیرون برویم وضوء می گیریم، مثلا در صف نانوایی می ایستیم و فقط اذکار را می خوانیم...

❸ سومین ویژگے مومن {سجده کردن برخاک است.!} یعنی روی فرش و موکت سجده نکند، بلکه روی خاک سجده کند.

❹ چهارمین ویژگےمومن: { بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم } درنمازها است؛ زمانی که شیعه نماز می خواند باید «بسم الله» را چه نماز ظهر باشد چه عصر و چه صبح و مغرب و عشاء باید بلند بگویید؛ در حالی که اهل سنت «بسم الله» را کوتاه می گویند.

❺ پنجمین ویژگے مومن {زیارت اربعین امام حسین (ع) } می باشد. زیارت اربعین و زیارت های دیگر ابا عبدالله الحسین علیه السلام نیازی به رفتن ندارد، اگرچه رفتن افضل است ، و مستحب و سنت است؛ مومنی که دلش برای اربعین می تپد از دور این زیارت را باید بخواند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «خداوند فرشتگانی را آفریده است زمانی که شما قصد زیارت امام حسین علیه السلام را دارید و سلام می دهید، این فرشتگان سلام شما را به اباعبدالله الحسین علیه السلام می رسانند وجوابش را برمی گردانند و این زیارت محسوب می شود» و آنچه که جابر و عمه ی سادات انجام دادند سنّت نامیده می شود که با پای پیاده کنار قدم های جابر برویم تا خودِ کربلا ...

🌹
فایل صوتی 👇

📖 #متن_روضه

#روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
⚫️ داستان #دختر_مدافع_حرم 🔻
***

سوره ی کوثرِ، امام حسین
جلوه ی مادرِ، امام حسین
نمک لشکرِ، امام حسین
نازنین دخترِ، امام حسین
اِی، اِی بزرگِ، قبیله ی عشاق
یا رقیه، تویی هُوَ الرَزاق
این رفیقمون تعریف میکرد، دامادشون مدافع حرم بابلسر، شهید شد یه دختر داشت، مهر امسال رفت مدرسه، خواهرِ گفت بچه رو میبری، آره دایی شه، ظهر رفت بیارتش، گفت عقب بشین جلو وسایله، اومد از اون ور زد رو شیشه، بشینم جلو؟ گفتم بچه است، وسایلو عقب گذاشتم نشست یه آخی شی گفت، گفتم ای بابا، چی شده دایی؟ گفت دیگه کسی نمیفهمه بابا ندارم، ما که نمیفهمیم، دختر دارا، دختر این جوریه من نمیدونم، وای اگر دوستاش بفهمن بابا نداره، بچه ان دیگه، اینو بابام خریده، لذا تو خرابه سرو که آوردن، اومد سرو بلند کنه خورد زمین، پا نداره، میخواست ببره بچرخونه، دیدید بابا دارم، جــــــــان
دست پرورده ی ، قبیله تویی
صاحبِ، شوکتی، جلیله، تویی
نازدار همه قبیله، تویی
پای معشوقِ خود قَتیله، تویی
بی بی جان صاحب، صحن و بارگاهی تو
بی بی جان بر گنه کارها، پناهی تو
میبری دل زِ دلبران حرم
اِی، میاندارِ دختران حرم
قمر بنی هاشم، میخواست بره میدان، به آقا عرض کرد اجازه میدی برم؟، فرمود میخای بری برو، اما یه سر به اون خیمه بزن، اومد از کنار این پرده نگاه کرد واویلا، دخترا رو جمع کرده، یه مشک گرفته تو، یه عمو دارم ...
میبری دل ، زِ دلبران حرم
ای میاندارِ دخترانِ، حرم
خون ما، نذر آستانِ حرم
ای فدایت ، مدافعانِ حرم
شود آیا کِی، رو سِپید شَوم
بر دفاع از حرم، شهید شوم (من کارم تمومه، همین دوتا بند)
رویَت، آینه دار زهرا بود (فهمیدی؟)
گیسوانت، ضریح بابا، بود
( آخه چرا بود؟ آخه موی سوخته، دست بخوره، میریزه )
چادر، اولت چه زیبا، بود
در بغل کردن تو دعوا، بود
تو خودت، قبله گاهِ، حاجاتی
دست گیری، رقیه ساداتی
بسم الله الرحمن الرحیم
یه بند روضه و ، حاج حسن ، حاج آقا روح الله، حاج ابراهیم عزیزم، براتون میخونن، به حضرت رقیه، امروز پیر شدم با این دو تا، اگه بگم شاید محاسنم سفید شد، دروغ نگفتم
ای زمین خورده، ای زمین خورده، ضربه ها خوردی
تاحالا شنیدی یکی میگه الان پا میشم چپ و راستت، چپ و راست میزدنش...
زجر ول کن نبود، حرمله میزد
دخترک را، بدون فاصله ، میزد (میدونی یاد کجا افتادم؟)
قنفذ از راه، از آن لحظه که آمد میزد
جای هر کس، (نه نه نه) ، تازه میکرد نفس را، و مجدد، میزد
(این میکشه وا)
وای، از دست مغیره، چقدر ، بد میزد
این برا ، این برا عقبی ها، که احساس میکنم تماشا ، نمیدونم گردن خودت، من اینو برا تو میخونم، برا مدافع های حرم، تیپ فاطمیونِ غریب، برسه برا اون ها
ای زمین خورده، ضربه ها خوردی
ضربه ها را، تو بی هوا، خوردی
بگم یا نه؟ بی هوا، زیر بوته ها، نگاه کرد دید یه بوته داره میلرزه، گفت پیداش کردم، آروم آروم اومد، با لگد، بچه اومد بیرون، نزن، أینَ اَبوی؟، أینَ اَبوی؟، آوردش بالا، یدونه که زد، دیگه نگفت أینَ اَب، أینَ عَمّیَ العَبّاس؟ عموم کجاست؟، یتیم گیر آورده
حسیـــــــــــــــــــن
@khatm14

#روضه_حضرت_رقیه
#داستان_دختر_مدافع_حرم

🎤 حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴۸
#متن_نوحه_شهادت
#سردار_سلیمانی
#میثم_مطیعی
🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁 🥁

شکر خدا انگشترت مونده توی دستت ♯
شکر خدا که ساربانی اون طرفها نیست ♯
اما سرت آروم شد رو دامن مادر ♯
شکر خدا که روی نی ها نیست ♯
حالا همه شما بگین بهش ♯
به این شهید عزیزمون بگید ♯
امت عزاداره ♯
دریا تو دستاته، علمدار ♯
ممنون دستاتم علمدار، چشمات پر از خون شد عزیزم ♯
دلتنگ چشمهاتم علمدار ♯
دریا تو دستاته، علمدار ♯
ممنون دستهاتم، علمدار ♯
چشمهات پر از خون شد عزیزم ♮
دلتنگ چشماتم علمدار ♮ ♮
یادم نمیره ناله هات توی حسینیه ♮
با نغمه ای لشکر صاحب زمان رفتی ♮
انداختی پایین سرت رو گریه میکردی ♮
با گریه های بی امان رفتی ♮
حاج قاسم، یادم نمیره ناله هات توی حسینیه ♮
با نغمه ای لشگر صاحب زمان رفتی ♮
انداختی سرت رو پایین و میرفتی ♮
با گریه های بی امان رفتی ♮
مادر که اومد گریه کن رو چادر خاکیش ♮
حاج قاسم سلام ما رو به حضرت زهرا برسون ♮
مادر که اومد ، گریه کن روی چادر خاکیش ♮
اون چادری که روزه خونش شد همه افلاک ♮
اما بمیرم تو هم مثل ابو فاضل ♮
سخته برااات که پاشی از روی خاک ♮
دریا تو دستهاته علمدار ♮
ممنون دستهاتم علمدار ♮ ♮
چشمهات پر از خون شد عزیزم ♮
دلتنگ چشمهاتم عزیزم ♮
دستی نداری تا بگیرم از زمین پا شی، یا حضرت عباس ♮
میشه دوباره باز علمدار حرم باشی ♮
این بچه ها دیگه نمیخوان آب تورو میخوان ♮
میشه براشون باز سقا شی ♮
یچه های مدافع حرم دوباره باز یتیم شدن ♮



چشمامون دریا شه ♮
حاج قاسم مهمونه ♮
آغوش رفیقاشه ♮
آغوش حاج احمد ♮
لبخند حاج همت ♮
امشب دیدن داره ♮
پایان یه عمر حسرت ♮
آه مالک اشتر علی ♮
آه مالک اشتر علی ♮
آه مالک اشتر علی ♮
آه امیر لشکر علی ♮
امشب باید با اشک ♮
چشمهامون دریا شه ♮
حاج قاسم مهمون آغوش رفیقاشه ♮
امشب باید با اشک چشمهامون دریاشه ♮
حاج قاسم مهمون آغوش رفیقاشه ♮
آغوش حاج احمد ♮
لبخند حاج همت ♮
امشب دیدن داره ♮
پایان یه عمر حسرت ♮
اه مالک اشتر علی ♮
آه مالک اشتر علی ♮
محبوب این امت ♮
لبریز از مهر ولی ♮
پای عهدت موندی، مثل عباس علی ♮
چشمت روشن شد با اذن دیدار حسین ♮
دستت تو دستای میر و علمدار حسین ♮
میر و علمدار حسین ♮
آه مالک اشتر علی ♮
آه مالک اشتر علی ♮
فریاد تو طوفان ♮
چشمهای تو دریا بود ♮
لبخند شیرینت آرامش دلها بود ♮
این فاطمیه بی تو، دلهامون اتیشه ♮
میسوزیم با این دل ♮
هی دل تنگت میشه ♮
آه امیر لشکر علی ♮
آه امیر لشکر علی ♮
آه ای دستهای من وقت افتادن نیست ♮
این مشک انگار فکر آبروی من نیست ♮
آه ای دستهای من وقت افتادن نیست ♮
این مشک انگار فکر آبروی من نیست ♮
پرچم روی خاکه ♮
چشمهام مثل دریاست ♮
پاشو پاشو عباس، مولا خیلی تنهاست ♮
واای، صدای العطش میاد ♮
واای، صدای العطش میاد ♮
@khatm14

میثم مطیعی شهادت سردار سلیمان
#متن_سخنرانی حاج آقا عالی ◆

🌷‍ عاقبـت بی حــرمتی والــدین 🌷

مرحوم آقا جمال گلپایگانی، از مراجع صاحب رساله بود و رفیق آقای بروجردی بودند؛ الان نوه هاش در تهران زندگی می کنند؛ زمانی که یک جوان را برای دفن به تخت فولاد آوردند؛ از ایشان خواستند که به آن جوان تلقین کند؛ آقای گلپایگانی چشمانش باز بود مےگفتند: می دیدم برزخ جوان را، به جوان گفتم: بشنو! بفهم! این چیزهایی را که به تو می گویم؛ گفت نمی فهمم چی می گی! بعد دیدم یک شیطانک هایی در اطرافش می رقصند و می خندند، خوشحال هستند که این دم آخر می خواهند او را تو قبر بگذارند و زبانش بسته بست؛ خیلی ناراحت شدم.به هیچ کس چیزی نگفتم ؛

بعد به یک کناری آمدم دیدم، خانمی دارد گریه می کند، فهمیدم که مادرش هست و کنار آن خانم یک آقایی است که او هم گریه می کرد؛ سواال کردم گفتند: آنهاپدر و مادراین جوان هستند. پدرش را کنار کشیدم و قضیه را برایش تعریف کردم، گفتم: پسرتون توی زندگی خود گیر و مشکلی داشته با شما؟ پدر جوان گفت: پسر ما! خیلی خوب بود. اهل نماز بود و متدین اهل محراب و منبر و مطالعه بود، ولی چون خیلی از چیزها را یاد گرفته بود مغروربود. لذا زمانی که میخواستم در مورد مسائل دینی اظهارنظر کنم به من می گفت: تو حرف نزن! چون سواد نداری! من با گفتن این حرف ها دو سه مرتبه دلم شکست. از اینکه توی جمع به من که پدرش بودم می گفت: توحرف نزن چون سواد نداری ومن ازش خیلی به دلم ماند. آقای گلپایگانی گفت: الان وقت این حرف ها نیست ازش راضی باشید و به زبان خود نیز جاری کنید ازش راضی هستید. زمانی که پدر جوان راضی شد، جوان را داخل قبر نهادند و روی آن را می پوشاندند.

آقای گلپایگانی گفتند صبر کنید و خودشون وارد قبر شدند و تلقین آخر رو کردند؛ باز برزخ جوان را دید که یک لبخند زد و جوان گفت : می فهمم و آن شیطانک ها دیگر دورش نبودند، زمانی که روی قبر را پوشاندند، دیدم امیر المومنین تشریف آودرند و فرمودند: از این به بعدش با من، آقای گلپایگانی گفتند: این صحنه هایی بود که من با چشم خود دیدم؛ جوان متدین اخر عمر ولی گیر داشت.

برادران و خواهران بزرگوار اگر پدر و مادر تان در قید حیات اند قدر بدونید و آنهایی که از دنیا رفتند؛ اگر کسی پیرمرده و پدر و مادرش خیلی سال قبل از دنیا رفته؛ پدرومادر تا ابد پدرو مادر هستند؛ فرقی نمی کند؛ بزرگان گفته اند: «اگر در زندگی کارتان گیر کرده و مشکلی برایتان پیش امده و خبر ندارید که از کجا دارید می خورید!! یا اگر کسی مبتلای به گناهی هست؛ بعضی ها عادت به گناهی دارند و نمی توانند آن گناه رو کناربگذارند؛ به مدت چهل عصر پنجشنبه که همان (شب جمعه) برسر قبر اولیای خدا و یا پدرو مادر عالم و امام زاده ای هست، چهل شب بروند سر قبر او و فاتحه ای نثارشان بکنند و دعا و سوره ی یاسین بخوانند، تا از اون طرف برایشان دعا بکنند و گره باز شود، کسانی بوده اند که در زندگی شان گره کوری بوده که باز شده مخصوصا" پدر و مادر؛که در روایت آمده که حتما" دعا بکنید و تا آنها آمین بگویند.


سخنرانی
#متن روضه
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها ختم 

مادر
کاش باز آیی و من پای تو بوسم
در سجده روم صورت زیبای تو بوسم
آنجا که دمی جای گرفتی و گذشتی
انجا بروم گریه کنان جای تو بوسم

خوشا آنکس که مادر دارد امشب
میان خانه گوهر دارد امشب
یتیمی ناله میزد از فراقش
که چشمانی زخون تر دارد امشب
چو مرغ شب به ناله در خیالش
به روی زانویش سر دارد امشب

امان امان امان ای مادر...

مادر شمع وجود یه خونست.
مادر عشق و گرمای کانون خانوادست
خوش بحال اهل خونه ایی که مادر دارند
مثل پروانه دورش میگردن
میگن مثل مادر تو دنیا دیگه پیدا نمیشه
آی مردم هیچ خونه ایی بودن مادر نمونه ان شاءالله
صفای هر خونه ایی با مادره
فیض ببرند مادرانی که گریه کن حضرت زهرا سلام الله علیها بودن و زیر خاک رفتن.
فرزندان داغدیده. روی حرفم با شماست
یادگاری های مادر رو نگاه می کنین و گریه میکنین..
البته که وجود همه شما هم یادگاری مادره.
اما یکی از قشنگترین یادگاری های مادر چادر نماز مادره...
که همیشه بوی مادر داره
بوب مناجات مادر داره
بوی مهربونی مادر داره..
هرکی داغ مادر دیده ببخشه
هرکی سایه مادر بالاسر نداره ببخشه
آخه بعد از خدا بهترین سایه سایه پدر
مادرم بود.

چه در شادی، چه در غم یاورم بود
تمام هستی من مادرم بود

من از او زودتر می رفتم ای کاش
که دائم سایه اش روی سرم بود

 مادره
خاک پای مادر بهشته
لبخند مادر بهشته
صدای مادر 
نگاه مادر
وجود مادر بهشته
مادر دارا...اونایی این فرشته ی اسمونی رو تو خونتون دارین، امشب پیشونیشو ببوس بگو تو برام دعا کن مادر، خدا دعای تو رو میخره مادرم...
کار مادر دعا کردنه، کار مادر سوختنه، 
یا زهرا، 
دیدی مادر دعا میکنه، میگه منو زودتر از بچه هام ببر.
نمیتونم غم و غصه شونو ببینم.
این روزا خونه ی علی تو مدینه چخبره،،

روضه بخونم براتون، یه فرزند طاقت نداره مادر رو آشفته و مریض ببینه،

بیمارت ای علی جان، جز نیمه جان ندارد..

میلی به زنده ماندن در این جهان ندارد


یه نگاه به صورت زینب کرد، گفت
عزیزم
دیگر حسین را نتوانم بغل کنم
او هم به ناتوانی من گریه میکند
افتادند روی سینه مادر
حسن میگفت چشماتو باز کن
حسین گفت بامن حرف بزن
اما، امان از دل مولا، 
گفت ، ای مسیحای علی اعجاز کن
جان زینب چشم خود را باز کن
ماندنت چون شمع آبم میکند
رفتنت خانه خرابم میکند،،،،
یا زهرا..

 @khatm14

حسین کریمی نیا

نیم از عالم خاک
#متن_روضه_ترحيم_پدر_مادر_يا ....

▪️▪️▪️
▪️امام رضا علیه السلام فرمودند:
یَا ابْنَ شَبِیبٍ اِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ،
▪️ ای پسر شبیب هر وقت خواستی گریه كنی، اشك بریزی، برای حسین گریه كن، امروز من و شما هم برای امام حسین گریه كنیم، ان شاء الله تمام شهدا ،اموات خصوصا ً..... فیض ببرنند،
امروز همه اومدند به شما تسلیت گفتند، سر سلامتی گفتند، گل برای شما آوردند، همراه شما اشك ریختند ،اما حضرت زینب سلام الله علیها می فرمایند: دیدم حال امام سجاد متغیر شده، سئوال كردم، چی شده عزیز دلم،چرا بدنت داره می لرزه،صدا زد عمه،اینها ظاهراً مارو مسلمون نمی دونند،چرا؟آخه بدنای خودشونو دارن دفن می كنن،انگار بدن بابام رو زمینه داغ كربلاست.همه بگید: یا حسین... اما یا امام سجاد كاش به همین بسنده كرده بودند
▪️اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِك
▪️َاسب هاشون رو نعل تازه زدند بر بدن ابی عبدالله، بازم ناله بزن بگو یا حسین...

آی داغ دیده ها بدن بابای شما یا مادر شمارو غسل دادند، كفن كردند، با احترام دفن كردند اما بمیرم آن زمانی كه امام سجاد برای تدفین بابا اومد صدا زد كفن بیارید، گفتند:آقا جان تمام شده فرمودند: كمی بوریا.... یا حسین *

مگر به کربلا کفن ،به غیر بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب ،عزیز مصطفی نبود

مگر کسی که کشته شد،تنش برهنه می کنند
مگر که پاره پیرهن،به پیکرش روا نبود

سرش به نوک نیزه ها،تنش به خاک کربلا
کفن برای او به جز،شکسته نیزه ها نبود

▪️بابا رسم ِ توی ما مسلمونها طرف راست صورت میت رو روی خاك می گذاریم، اما امام سجاد چه كند؟
می خواست صورت به صورت باباش بذاره،ای حسین.......... بنی اسد نگاه كنه ببینه امام سجاد از قبر بالا نمیاد،نگاه كردند دیدن این لبهاش رو روی رگ های بریده گذاشته،حسین...... زیر بغل هاش رو گرفتن،خودش با دست خودش خاك رو بدن باباش ریخت،آب رو خاك ریخت،خاك قبر رو گل كرد،دیدن نشسته داره گریه می كنه،با انگشت سبابه چی داره می نویسه،دیدن نوشت: هذا قبر الحسین بن علی ،بگم و ناله بزنی، الذی قتلوه عطشانا،حسین... شما ها داغ دیدید اما باباتون رو.... زخم دار ندیدید،باباتون رو.... مجروح ندیدید،خدارو شكر یه زخم به صورت و بدن باباتون.... ندیدید،اما قربون اون دختر ِ سه ساله ای برم كه سر ِ بریده ی بابا رو بغل كرد،ای حسین....*
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️

@khatm14
#متن مداحی_شهید گمنام سلام خوش اومدی مسافر من
#مجتبی رمضانی


دلم گرفته،بازم چشام بارونیه،وای،وای،وای

خبر آوردن بازم تو شهر مهمونیه،وای،وای؛وای

شهید گمنام سلام،خوش اومدی،مسافر من،خسته نباشی پهلوون

شهید گمنام سلام،پرستوی مهاجر من،صفا دادی به شهرمون

وقتی رسیدی همه جا بوی خوش خدا پیچید،تو مگه کجا بودی؟

وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید،تو مگه کجا بودی؟

وقتی رسیدی همه جا عطر گل نرگس اومد،مگه با آقا بودی؟

وقتی رسیدی همه اشکا مثل زهرا(س)می چکید،تو مگه کجا بودی؟

شهید گمنام،دوباره زائرت شدم،وای،وای،وای

شهید گمنام،بازم کبوترت شدم،وای،وای،وای

شهید گمنام بگو،بگو به من حرف دلت رو،تا کی می خوای سکوت کنی!

شهید گمنام بگو،پس کی می خوای فکری برای بغض توی گلوت کنی؟

راستی هنوز مادر پیرت تو خونه منتظره،چرا اینجا خوابیدی؟

راستی مادر نصفه شبا با گریه از خواب می پره،چرا اینجا خوابیدی؟

راستی بابات چند ساله دق مرگ شد و عمرش سر اومد،خدا رحمتش کنه!

راستی کسی نیست مادر و حتی یه دکتر ببره،چرا اینجا خوابیدی؟

خودم می دونم،شرمنده پلاکتم،وای،وای

مدیون اشکِ فرزند بی پناهتم،وای،وای

حق داری هر چی بگی،تازه دارم کنار قبرت فکر دقایق می کنم!

حق داری هر چی بگی،به روم نیار گلایه هاتو خودم دارم دق می کنم!

باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم،تو فقط غصه نخور!

باشه دیگه دعا برا یوسف زهرا می کنم،تو فقط غصه نخور!

باشه دیگه کاری برا غوغای محشر می کنم،تو فقط غصه نخور!

باشه دیگه فکری برا اشکای رهبر میکنم،تو فقط غصه نخور! 👇👇👇‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌کانال اشعار ترحیم
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEw6y-kZ7zDO9lndDg
پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم
با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی
مدیر تبادلات👈 @zzz_113
@moslemi124 👈ارتباط با مدیر 🍃 🍃
WWW.EMAM8.COM SMS:30002588880000 TEL:+985117539666
WWW.SHOP.EMAM8.COM
#متن مداحی شهدا با سبک میثم مطیعی -( تا نفس می زنیم همه، تا دمی که ما زنده ایم )


شهدا شرمنده ایم
تا نفس می زنیم همه، تا دمی که ما زنده ایم
یادمون نره از روی شهدا شرمنده ایم
شهدا شرمنده ایم
توی قصه ی عاشقی همیشه بازنده ایم
فراموش نکنیم که از شهدا شرمنده ایم
دلامون شده خالی از غم عاشقی و جنون
توی شهر ما این روزا فراموش شده یادتون
شهدا شرمنده ایم
یاد صیاد و کاظمی، یاد همت و باکری
یاد اون مردا بخیر، یاد چمران و باقری
شهدا شرمنده ایم
روز دشمن شب میشه، تا به خط می زنید همه
به ندای خمینی و با نوای فاطمه
وصیت کردین شما به اطاعت از ولی
ایشاا.. ما هم بشیم فدای سید علی
شهدا شرمنده ایم
روی لب های خشکتون السلام و علی الحسین
علی اکبر شدید برای پیر خمین
شهدا شرمنده ایم

#متن_سخنرانی حاج آقا عالی ◆

🌷‍ عاقبـت بی حــرمتی والــدین 🌷

مرحوم آقا جمال گلپایگانی، از مراجع صاحب رساله بود و رفیق آقای بروجردی بودند؛ الان نوه هاش در تهران زندگی می کنند؛ زمانی که یک جوان را برای دفن به تخت فولاد آوردند؛ از ایشان خواستند که به آن جوان تلقین کند؛ آقای گلپایگانی چشمانش باز بود مےگفتند: می دیدم برزخ جوان را، به جوان گفتم: بشنو! بفهم! این چیزهایی را که به تو می گویم؛ گفت نمی فهمم چی می گی! بعد دیدم یک شیطانک هایی در اطرافش می رقصند و می خندند، خوشحال هستند که این دم آخر می خواهند او را تو قبر بگذارند و زبانش بسته بست؛ خیلی ناراحت شدم.به هیچ کس چیزی نگفتم ؛

بعد به یک کناری آمدم دیدم، خانمی دارد گریه می کند، فهمیدم که مادرش هست و کنار آن خانم یک آقایی است که او هم گریه می کرد؛ سواال کردم گفتند: آنهاپدر و مادراین جوان هستند. پدرش را کنار کشیدم و قضیه را برایش تعریف کردم، گفتم: پسرتون توی زندگی خود گیر و مشکلی داشته با شما؟ پدر جوان گفت: پسر ما! خیلی خوب بود. اهل نماز بود و متدین اهل محراب و منبر و مطالعه بود، ولی چون خیلی از چیزها را یاد گرفته بود مغروربود. لذا زمانی که میخواستم در مورد مسائل دینی اظهارنظر کنم به من می گفت: تو حرف نزن! چون سواد نداری! من با گفتن این حرف ها دو سه مرتبه دلم شکست. از اینکه توی جمع به من که پدرش بودم می گفت: توحرف نزن چون سواد نداری ومن ازش خیلی به دلم ماند. آقای گلپایگانی گفت: الان وقت این حرف ها نیست ازش راضی باشید و به زبان خود نیز جاری کنید ازش راضی هستید. زمانی که پدر جوان راضی شد، جوان را داخل قبر نهادند و روی آن را می پوشاندند.

آقای گلپایگانی گفتند صبر کنید و خودشون وارد قبر شدند و تلقین آخر رو کردند؛ باز برزخ جوان را دید که یک لبخند زد و جوان گفت : می فهمم و آن شیطانک ها دیگر دورش نبودند، زمانی که روی قبر را پوشاندند، دیدم امیر المومنین تشریف آودرند و فرمودند: از این به بعدش با من، آقای گلپایگانی گفتند: این صحنه هایی بود که من با چشم خود دیدم؛ جوان متدین اخر عمر ولی گیر داشت.

برادران و خواهران بزرگوار اگر پدر و مادر تان در قید حیات اند قدر بدونید و آنهایی که از دنیا رفتند؛ اگر کسی پیرمرده و پدر و مادرش خیلی سال قبل از دنیا رفته؛ پدرومادر تا ابد پدرو مادر هستند؛ فرقی نمی کند؛ بزرگان گفته اند: «اگر در زندگی کارتان گیر کرده و مشکلی برایتان پیش امده و خبر ندارید که از کجا دارید می خورید!! یا اگر کسی مبتلای به گناهی هست؛ بعضی ها عادت به گناهی دارند و نمی توانند آن گناه رو کناربگذارند؛ به مدت چهل عصر پنجشنبه که همان (شب جمعه) برسر قبر اولیای خدا و یا پدرو مادر عالم و امام زاده ای هست، چهل شب بروند سر قبر او و فاتحه ای نثارشان بکنند و دعا و سوره ی یاسین بخوانند، تا از اون طرف برایشان دعا بکنند و گره باز شود، کسانی بوده اند که در زندگی شان گره کوری بوده که باز شده مخصوصا" پدر و مادر؛که در روایت آمده که حتما" دعا بکنید و تا آنها آمین بگویند.
🕊🕊🕊🕊🕊
#متن_سخنرانی استاد رضایی ◆

🍃‍ چــوب زدن خــدا 🍃

اولیای الهی که سرعتشان به سمت خدا زیاد است ؛ کوچک ترین گناه هم از ایشان پذیرفته نمی شود. مثلا حضرت یُونس که داخل شکم نهنگ رفت؛ مگر گناهش چه بود؟ حضرت یُونس ؛ به مدت سی سال قوم خود را هدایت می کند ولی قوم یُونس راه هدایت نمی پذیرند، به همین دلیل حضرت یُونس از خدا خواست تا قومش را عذاب کند. وعدی عذاب داده شد ومثلا یک ماه دیگر عذاب نازل می شد؛ اما حضرت یُونس تا روز وعده داده شده (موعود)صبر نکرد و خیلی عصبانی شد و قوم خود را ترک کرد. و گناهش همین بود. و خدا فرمود: یُونس ؛ تو ولی خدا هستی ؛ بزرگی و باید این قوم را هدایت بکنی؛چرا زودتر از روز موعود رفتی بیرون!؟

و این آیه ای که در نماز غفیله می خوانیم: «وَ ذَالنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی‌الظُّلُمَاتِ أَنْ لَاإِلَهَ‌إِلاَّأَنْتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» و زمانی که با عصبانیت بیرون می رود و وارد شکم نهنگ می شود؛ وقتی ظلمت رو می بیند ندا می دهد: «خدایا من به خودم ظلم کردم و تو پاک هستی». در قرآن آمده است که: اگر حضرت یُونس در شکم نهنگ تسبیح خدا رو به جا نیاورده بود و توبه نکرده بود؛ تا روز بَرانگیختن در شکم ِ نهنگ می ماند. چون خداوند نمیخواهد بندگان خوبش منحرف شوند.

بر نمد چوبی که آن را مَرد زد
بر نمــد آن را نَزَد بـَر گـَرد زد
زمانی که گلیمی رو چوب می زنیم و تمیزش می کنیم، نمی خوایم گلیم رو اذیتش بکنیم ، بلکه می خواهیم آلودگی هایش را بزدایم. همچنین در روایت آمده است که: مریض شدن را امری منفی نمی دانند؛ بلکه آن را خیلی هم مثبت می دانندو اگر دعا دارید بروید پیش مریض تا دعایتان بکند. بنابراین خدا نمی خواهد بندگانش را اذیت بکند بلکه می خواهد گرد و خاکش را بزداید؛ اگر مرتکب گناهی هم شدی ؛ همینجا پاکت بکند. یکی از یاران امیرالمومنین، روزی بر روی سکوی چوبی نشسته بود، سکو شکست ؛ شخص زمین خورد وسرش هم شکست ؛ امیر المومنین به دوستش کمک کرد و سر او را پانسمان کرد و بعد فرمود: «خدا را شاکریم از اینکه ؛ شیعیان ما را در همین دنیا عذاب می کند. آن شخص گفت : یا امیر مگر من چه کردم که خدا می خواهد به من چوب بزند؟ حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: شما وقتی نشستید بر روی سکو ؛( بسم الله)نگفیتید؛ در روایت آمده است که لحظه ی جان دادن انسان چون خیلی سخت است ؛بنابراین مومنین را همین جا چوب شان می زند و بر آنها سخت می گیرد تا لحظه ی مرگ راحت باشد برای مومنین؛در عوض بعضی از کفار را که در دنیا کارخوبی انجام داده است ؛ خداوند عوض خوبی کفّار را در همین دنیا می دهد. ولی در روز قیامت : به حسابش خوب رسیدگی می شود؛ پس باید انسان همیشه حواس خود را جمع کند و نگوید که حالا یک غیبتی کردیم وطرف هم حق ش بوده وگناه غیبت کردن را خیلی ساده می گیریم، درحالی که غیبت شاخ ودم نـدارد....

🌹
#متن_سخنرانی حاج آقا عالی ◆

🌷‍ عاقبـت بی حــرمتی والــدین 🌷

مرحوم آقا جمال گلپایگانی، از مراجع صاحب رساله بود و رفیق آقای بروجردی بودند؛ الان نوه هاش در تهران زندگی می کنند؛ زمانی که یک جوان را برای دفن به تخت فولاد آوردند؛ از ایشان خواستند که به آن جوان تلقین کند؛ آقای گلپایگانی چشمانش باز بود مےگفتند: می دیدم برزخ جوان را، به جوان گفتم: بشنو! بفهم! این چیزهایی را که به تو می گویم؛ گفت نمی فهمم چی می گی! بعد دیدم یک شیطانک هایی در اطرافش می رقصند و می خندند، خوشحال هستند که این دم آخر می خواهند او را تو قبر بگذارند و زبانش بسته بست؛ خیلی ناراحت شدم.به هیچ کس چیزی نگفتم ؛

بعد به یک کناری آمدم دیدم، خانمی دارد گریه می کند، فهمیدم که مادرش هست و کنار آن خانم یک آقایی است که او هم گریه می کرد؛ سواال کردم گفتند: آنهاپدر و مادراین جوان هستند. پدرش را کنار کشیدم و قضیه را برایش تعریف کردم، گفتم: پسرتون توی زندگی خود گیر و مشکلی داشته با شما؟ پدر جوان گفت: پسر ما! خیلی خوب بود. اهل نماز بود و متدین اهل محراب و منبر و مطالعه بود، ولی چون خیلی از چیزها را یاد گرفته بود مغروربود. لذا زمانی که میخواستم در مورد مسائل دینی اظهارنظر کنم به من می گفت: تو حرف نزن! چون سواد نداری! من با گفتن این حرف ها دو سه مرتبه دلم شکست. از اینکه توی جمع به من که پدرش بودم می گفت: توحرف نزن چون سواد نداری ومن ازش خیلی به دلم ماند. آقای گلپایگانی گفت: الان وقت این حرف ها نیست ازش راضی باشید و به زبان خود نیز جاری کنید ازش راضی هستید. زمانی که پدر جوان راضی شد، جوان را داخل قبر نهادند و روی آن را می پوشاندند.

آقای گلپایگانی گفتند صبر کنید و خودشون وارد قبر شدند و تلقین آخر رو کردند؛ باز برزخ جوان را دید که یک لبخند زد و جوان گفت : می فهمم و آن شیطانک ها دیگر دورش نبودند، زمانی که روی قبر را پوشاندند، دیدم امیر المومنین تشریف آودرند و فرمودند: از این به بعدش با من، آقای گلپایگانی گفتند: این صحنه هایی بود که من با چشم خود دیدم؛ جوان متدین اخر عمر ولی گیر داشت.

برادران و خواهران بزرگوار اگر پدر و مادر تان در قید حیات اند قدر بدونید و آنهایی که از دنیا رفتند؛ اگر کسی پیرمرده و پدر و مادرش خیلی سال قبل از دنیا رفته؛ پدرومادر تا ابد پدرو مادر هستند؛ فرقی نمی کند؛ بزرگان گفته اند: «اگر در زندگی کارتان گیر کرده و مشکلی برایتان پیش امده و خبر ندارید که از کجا دارید می خورید!! یا اگر کسی مبتلای به گناهی هست؛ بعضی ها عادت به گناهی دارند و نمی توانند آن گناه رو کناربگذارند؛ به مدت چهل عصر پنجشنبه که همان (شب جمعه) برسر قبر اولیای خدا و یا پدرو مادر عالم و امام زاده ای هست، چهل شب بروند سر قبر او و فاتحه ای نثارشان بکنند و دعا و سوره ی یاسین بخوانند، تا از اون طرف برایشان دعا بکنند و گره باز شود، کسانی بوده اند که در زندگی شان گره کوری بوده که باز شده مخصوصا" پدر و مادر؛که در روایت آمده که حتما" دعا بکنید و تا آنها آمین بگویند.
💦💦🥀💦💦🥀💦💦

#متن شعر

مادر مهربونم ، نزن آتیش بجونم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
آخر ای پرستوی شکسته پر
حالا که میری سفر منم ببر
بی تو تنها و غریب میشه بابا
بی تو آتیش می گیره دلای ما
ای همه دلخوشیم ، از غمت می کشیم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
بعد تو بابا غریب تر می شه باز
مثل شمع می سوزه با سوز و گداز
رو سرش سنگ و خاکستر می ریزند
نرو که بعد تو بیشتر می ریزند
مادرم مرو سفر ، من و این خونِ جگر
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
تو تموم هستی تو دادی براش
زندگی و عمر تو کردی فداش
حالا غصه ی تو پیرش می کنه
دیگه از زندگی سیرش می کنه
مادرم بمون پیشم ، همیشه یادت می شم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
مادرم بعد تو ای بی قرینه
یه روزی میام پیشت از مدینه
از تو دل می شکنه و پهلوی من
می سوزونه سینمو عدوی من
من گل باغ توأم ، نیلی داغ توأم
مرو ای مادر من مرو ای مادر

💦💦🥀💦💦🥀💦💦
🌷#متن شعر مهربونم مادر آرام جونم مادر با صدای مرتضی جوان

نگهبان سر گهواره ی من
تویی مادر شفای گریه ی من

چه شبهایی تو را بی تاب کردم خودم خفتم تو را بی خواب کردم

مهربونم مادر آرام جونم مادر بیا مادر بیا روح و روانم مادر

مهربونم مادر آرام جونم مادر بیا مادر بیا روح و روانم مادر

سر شب تا سحر نازم خریدی همه خفتند تو بیداری کشیدی

در آن موقع که کارم گریه بوده کسی جز تو برایم دل نسوخته مادر

مهربونم مادر آرام جونم مادر
بیا مادر بیا روح و روانم مادر

مهربونم مادر آرام جونم مادر بیا مادر بیا روح و روانم مادر

🌷🍀🌷🍀🌷
🕊🕊

🥀#ترحیم_نامه
💦#اشعار_در_مقام_پدر
🥀#متن شعر درفراق پدر ،مادر... (امان ز بی وفایی دنیا )


امان ز بی وفایی دنیا
فغان ز سوز و ماتم و غم ها
بدون تو شدم تک و تنها

#خدانگهدار(۲)

نمیشه باورم که در خاکی
مسافر سپهره افلاکی
من زنده ام تو در دل خاکی

#خدانگهدار(۲)

خاک مصیبت میریزم بر سر
غم تو میکشه منو آخر(۲)

#خدانگهدار(۲)

توای چراغ شده خاموشم
نمیشه یاد تو فراموشم
صدات هنوز مونده توی گوشم

#خدانگهدار(۲)

محبتات نرفته از یادم
بیا و بشنو بغض فریادم
ببین سر قبر تو افتادم
خدانگهدار۲
لبریز آهمو دلم خونه
بدون تو دلم پریشونه

#خدانگهدار (۲)

شکسته قلبم از فراق تو
بگو چیکار کنم ز داغ تو
تو خونه خاموشه چراغ تو

#تنهام گذاشتی(۲)

ببین که از غم تو دلگیرم
بدون تو از زندگی سیرم
که میکنه فراق تو پیرم

#تنهام گذاشتی(۲)

نمیبینی که از غمت پیرم
سرمزار تو زمینگیرم

#علی_اصغرخواجه_زاده
🎧#مداح_اهلبیت(ع)
🎤#استاد_حاج_پیرزاده
👌#پیشنهاد_دانلود
🥀🥀🥀💦💦💦
💦💦🥀💦💦🥀💦💦

#متن شعر

مادر مهربونم ، نزن آتیش بجونم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
آخر ای پرستوی شکسته پر
حالا که میری سفر منم ببر
بی تو تنها و غریب میشه بابا
بی تو آتیش می گیره دلای ما
ای همه دلخوشیم ، از غمت می کشیم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
بعد تو بابا غریب تر می شه باز
مثل شمع می سوزه با سوز و گداز
رو سرش سنگ و خاکستر می ریزند
نرو که بعد تو بیشتر می ریزند
مادرم مرو سفر ، من و این خونِ جگر
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
تو تموم هستی تو دادی براش
زندگی و عمر تو کردی فداش
حالا غصه ی تو پیرش می کنه
دیگه از زندگی سیرش می کنه
مادرم بمون پیشم ، همیشه یادت می شم
مرو ای مادر من مرو ای مادر من
مادرم بعد تو ای بی قرینه
یه روزی میام پیشت از مدینه
از تو دل می شکنه و پهلوی من
می سوزونه سینمو عدوی من
من گل باغ توأم ، نیلی داغ توأم
مرو ای مادر من مرو ای مادر

💦💦🥀💦💦🥀💦💦
🕊🕊

🥀#ترحیم_نامه
💦#اشعار_در_مقام_پدر
🥀#متن شعر درفراق پدر ،مادر... (امان ز بی وفایی دنیا )


امان ز بی وفایی دنیا
فغان ز سوز و ماتم و غم ها
بدون تو شدم تک و تنها

#خدانگهدار(۲)

نمیشه باورم که در خاکی
مسافر سپهره افلاکی
من زنده ام تو در دل خاکی

#خدانگهدار(۲)

خاک مصیبت میریزم بر سر
غم تو میکشه منو آخر(۲)

#خدانگهدار(۲)

توای چراغ شده خاموشم
نمیشه یاد تو فراموشم
صدات هنوز مونده توی گوشم

#خدانگهدار(۲)

محبتات نرفته از یادم
بیا و بشنو بغض فریادم
ببین سر قبر تو افتادم
خدانگهدار۲
لبریز آهمو دلم خونه
بدون تو دلم پریشونه

#خدانگهدار (۲)

شکسته قلبم از فراق تو
بگو چیکار کنم ز داغ تو
تو خونه خاموشه چراغ تو

#تنهام گذاشتی(۲)

ببین که از غم تو دلگیرم
بدون تو از زندگی سیرم
که میکنه فراق تو پیرم

#تنهام گذاشتی(۲)

نمیبینی که از غمت پیرم
سرمزار تو زمین گیرم
🕊🕊

🥀#مجلس_ ختم_خواهر
🥀#متن _ترکی
#مداح _اهل_ بیت (ع)
🎤#استاد _حاج_ پیرزاده
🥀#پیشنهاد_ دانلود

سن گئدن گوندن اخا بختی گونی قاره باجون

اوزولوب  الدن  علاجی  قالوب  آواره  باجون


دوزدی سودای محبت بلی هر باشدا اولار

عاشقون سری نهان بلیدی گوزیاشدا اولار

باجینوندا گوزی بو رسمیدی قارداشدا اولار

گوز تیکوبدور گیجه گوندوز سنه بیچاره باجون



آز قالور بایرام اولا غصه لی قلبیم چوبالور

بله گونلرده هامی ئوز کسیگین یاده سالور

هیچ دئمورسن که باجیم ئولدی ویا اینکه قالور

گوز تیکوب حسرت و اندوهیله یولاره باجون
#متن سالگرد فوت مادر

یک سال از غروب ناباورانه عزیزمان گذشت،
دست تقدیر او را از باغ زندگی جدا کرد
و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت.
یک سال از پرواز معصومانه اش گذشت،
این یک سال را با یاد و بی حضورش
چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم
و در فراقش چه خونها که از دل چکید
و چه اشکها که بر رخ دوید،
هنوز به یادش اشک می‌ریزیم
تا شاید آرام گیریم
و با حضور یاران، رفتنش را باور کنیم

❈❈❈

روزهای دلتنگی‌مان را
به یاد خوبی‌ها و مهربانی‌هایش سپری می‌کنیم
و سالگرد درگذشتش را با نثار فاتحه‌ای
به روح پاکش گرامی می‌داریم

❈❈❈

یک سال است که طنین صدای گرمت در فضای خانه نمی‌پیچد
و ناباورانه جای خالی‌ات را نگاه می‌کنیم و به آستانه در چشم دوخته‌ایم
اما افسوس دیگر سعادت دیدار تو را نخواهیم داشت.
ای کاش می‌توانستیم احساسمان را بیان کنیم.
اگر دریاها جوهر و درختان جملگی قلم گردند،
باز هم نمی‌توانیم بزرگواری، فداکاری و ایثارت را بر صفحه کاغذ بنگاریم!

❈❈❈

یک سال از عروج ناباورانه‌ات گذشت
این یک سال به ما بی تو یک قرن گذشت
دست تقدیر او را از باغ زندگی جدا کرده،
و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت
یک سال از پرواز معصومانه‌اش گذشت
این یک سال را با یاد و بی حضورش
چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم
و در فراقش چه خونها که از دل چکید
و چه اشک‌ها که بر رخ دوید
هنوز به یادش اشک می‌ریزیم
تا شاید آرام گیریم
و با حضور یاران رفتنش را باور کنیم

❈❈❈

یک سال می‌گذرد و می‌سوزیم و به هر جا می‌نگریم، خاطره‌ای از مادر در خیال ما شکل می‌گیرد؛
یک سالی است که سنگ صبور خود را از دست داده‌ایم
و نگاه پاکش را دیگر نمی‌یابیم.
چه سخت است فراق کسی که یاد و روحش همیشه در کنار ماست و او خود نیست.

❈❈❈

لالایی مادر مهربونم، لالایی مادر عزیزم.
راست میگن فرشته‌ها نمی تونن رو زمین بمونن.
جای فرشته‌ها تو آسمونه.
مادرم، یک سال از آسمانی شدنت گذشت. خانه بی نور شد…

❈❈❈

#شعر سالگرد فوت مادر
#سالگرد فوت مادر


#شعر سالگرد فوت مادر

❈❈❈

گذشته سالی و رویت ندیدیم
گلی از گلشن رویت نچیدیم
رسیده سالگرد تو ولی ما
به قدر سال‌ها محنت کشیدیم

❈❈❈

اولین سالگرد پرگشودن توست؛
«حمد و سوره» گُلی به گلشن توست …

❈❈❈

کاش باشی و بتوان شامه پر کرد از بوی تو، ای شب‌بوی شبهای بی بوی من
کجایی ای منِ من؟
کجایی ای من تا جانی دوباره بخشی این من را؟
بی تو این من تهی است، هیچ است و پوچ
با تو این من، من است
آری با تو ای مادرم…

❈❈❈

روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،
لحظه‌ها طی شد و مرد!
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه‌ها را پایید.
مثل آن روز که می‌آمدی از دور … دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوب‌ترین، چه بگویم، چه کشید …
آه یک سال گذشت مادرم و تو همچنان نیستی!

❈❈❈

سالی گذشت و باغ دلم برگ و بار نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت

متن سالگرد فوت مادر کوتاه
متن سالگرد فوت مادر کوتاه و سوزناک

❈❈❈

باورم نیست مادر رفتی و خاموش شدی
ترک ما کردی و با خاک هم‌آغوش شدی
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود
ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی

❈❈❈
نبودنِ تــو
فقط نبودنِ تو نیست
نبودنِ خیلی چیزهاست…
کلاه روی سَرمان نمی‌ایستد!
شعر نمی‌چسبد…
پول در جیب‌مان دوام نمی‌آورد!
نمک از نان رفته!!!
خنکی از آب………….
” ما یکسال است که بی‌تو فقیر شده‌ایم ” مادر….

❈❈❈

💔 شعر سالگرد فوت مادر 💔

❈❈❈

مادر به تو سوگند که در این خانه خاموش
افسانه شادی و خوشی گشته فراموش

❈❈❈

متن سالگرد مادر فوت شده
شعر و متن سالگرد مادر فوت شده

❈❈❈

ز سر شد سایه‌ات كوتاه، مادر
جهانم شد مصیبت‌گاه، مادر

سخن آموختی، رفتی، نمانده ست
مرا جز وای مادر! آه مادر

❈❈❈

💔شعر سالگرد فوت مادر 💔

❈❈❈

شنیدم بهشت هم برایت کم است
خوش به حالت
کاش من را هم می‌بردی
دلم برایت تنگ است
همیشه عاشقت هستم
شب‌ها به خوابم بیا مثل هر شب
دوستت دارم مادر

❈❈❈

مادرم هجر تو اندوه و غم ماست هنوز
شد چهل روز فراق، غصه به دل‌هاست هنوز
دست مهرت زسرم کوته و بیچاره شدم
آرزوی رخ زیبای تو رویاست هنوز

🖤🖤🖤🖤